افشین قطبی
وقتی این یادداشت را مینویسم که ساعت سه نیمهشب است و هنوز 12 ساعت از قهرمانی پرسپولیس نگذشته است و تنها با اصرار دوستان مطبوعاتی که اصرار داشتند برای قهرمانی چیزی بنویسم این یادداشت را مینویسم و یک شرط برای آنها گذاشتم که تنها موقعی این یادداشت چاپ شود که من از ایران رفته باشم.
ابتدا میخواهم از نامهربانیهایی که با من در این مدت شده صحبت کنم. شاید الآن لحظاتی نباشد که شیرینی قهرمانی را به کام هواداران تلخ کنم، اما باید بگویم که وقتی اول فصل به پرسپولیس آمدم، تعدادی از اطرافیان و کادر باشگاه پرسپولیس دوست نداشتند که من با این تیم نتیجه بگیرم و شروع به شایعهپراکنی و اذیتکردن من کردند.
اما بعد از نتایج خوب اول فصل من متقاعد شدند که من در پرسپولیس بمانم. ولی بعضیها بودند که هنوز دوست نداشتند که من نتیجه بگیرم و حتی تمام شرایط را بعد از باخت با استقلال اهواز مهیا کردند که مدیرعامل باشگاه من را اخراج کند. و حتی لبتاب من را هم شکستند.
با این حال با درایت و صبر آقای حبیب کاشانی در این تیم ماندگار شدم تا به خیلیها ثابت شود که من میتوانم پرسپولیس را قهرمان لیگ کنم. حالا آنها میتوانند بعد از رفتن من به کارها و اهدافی که دوست داشتند برسند.
میخواهم از هواداران پرسپولیس به خاطر اینکه من را بعد از ناکامیها و باختها تحمل کردند، تشکر کنم. من تا آخرین لحظه به عشق هواداران همه ناملایمتها را تحمل کردم تا به قولی که اول فصل به آنها داده بودم عمل کنم. هواداران پرسپولیس یکی از بهترین هواداران فوتبال دنیا هستند و حتی بعد از باختها نیز هیچوقت امیدشان را به قهرمانی از دست ندادند.
پرسپولیس سال دیگر نیز میتواند با این تماشاگران به قهرمانی برسد. هواداران پرسپولیس میتوانند الگوی هواداران در ایران باشند. زیرا تا لحظه آخر تیمشان را تشویق میکردند و امیدشان را از دست ندادند.
یکی از دلایلی که من از پرسپولیس میروم، به خاطر هواداران پرسپولیس است. زیرا نمیدانم که میتوانم انتظارات آنها را برای قهرمانی در آسیا برآورده کنم. و از آنها یک درخواست دارم که از مربی بعدی نیز به خوبی من استقبال شود و با یک نتیجه بد ناامید نشوند. هواداران پرسپولیس در سال بعد باید از کادر فنی حمایت کامل کنند، زیرا پرسپولیس برای فصل بعد کاری بسیار مشکل پیشرو دارد.
از اینکه لقب امپراتور را به من دادند، بسیار خوشحال هستم. امیدوارم سالهای بعد باز هم این لقب را از استادیومهای ایران بشنوم؛ زیرا من دوست دارم دوباره با این هواداران روبهرو شوم.
نمیخواهم نصیحت کنم، اما به تمام جوانهای ایرانی میگویم که شماها نیازی به لابی و پارتیبازی ندارید تا به جاهای بهتری برسید. زیرا جوانهای ایرانی همگی باهوش هستند و اصلاً در دنیا به این معروف هستند. رابطهداشتن با افرادی که قدرت نفوذ زیادی دارند تا ما را به جای بالاتر بکشند، کار انسانهای ضعیف است.
میخواهم از تمام دوستان مطبوعاتی به خصوص تحریریه چلچراغ تشکر کنم. چون میدانم در طول فصل چه استقلالی چه پرسپولیسی طرفدار افشین قطبی بودند. چندینبار قرار بود با همکارتان بهصورتِ سرزده به دفتر چلچراغ بیایم، اما هر بار اتفاقی افتاد که نشود و یکی از افسوسهایی که میخورم این است که نتوانستم دوستان چلچراغیام را از نزدیک ببینم. اما مطمئن هستم روزی دوباره همدیگر را خواهیم دید.
یکی از آرزوهای بزرگ زندگی من این است که سرمربی تیم ملی کشورم شوم و هر روز با این رویا میخوابم و بلند میشوم و مطمئن هستم روزی به این افتخار بزرگ دست پیدا میکنم.
زندگی نیز شبیه فوتبال است. با تمام اشکها و لبخندها. در طول این 11 ماهی که درکنار مردم ایران بودم، لبخندهایم بیشتر از اشکهایم بود و وقتی میخواهم وطنم را ترک کنم، بدترین لحظاتِ زندگیام است. مردم ایران در این مدت من را عاشقانه دوست داشتند و خیلی به من محبت کردند. آنها من را مثل یکی از اعضای خانوادهشان دوست داشتند.
امیدوارم روزی با موفقیت در تیم ملی ایران لطفهای آنها را جبران کنم. و در پایان میخواهم بگویم قبل از اینکه به ایران بیایم، همیشه از اینکه یک ایرانی هستم، به خودم افتخار میکردم و الآن درحالی کشورم را ترک میکنم که هرکجای دنیا بروم با صدای بلند داد میزنم که من یک ایرانی هستم و با غرور از خوبیهای کشورم، از مردم کشورم و از زیباییهای کشورم تعریف میکنم و به عنوان یک ایرانی هرجا که لازم باشد از کشورم دفاع میکنم.
من از اینکه کشورم را ترک میکنم، اندوهگین هستم و قلبم و فکر و ذهنم به لحظهای میاندیشد که درحال ترککردنِ ایران هستم و از این لحظه وحشت دارم. میخواهم در پایان این یادداشت برای تمام مردم کشورم، برای پرسپولیسیهای عزیز و برای تمام روزنامهنگاران ایرانی آرزوی موفقیت کنم. به امید روزهای بهتر برای ایران و ایرانی…
بهنقل از هفتهنامهی چلچراغ
شمارهی 298، شنبه 25 خرداد 1387
[این متن در اینترنت موجود نمیباشد.]